,"نويسنده در اين رمان سعي دارد در روايتي عاشقانه مفاهيمي مانند «مديريت ناب»، «توليد ناب» و «مربيگري» (تغيير) را توضيح دهد. در اين رمان «اميرحسين»، برادر «سميرا» به تازگي از امريكا به ايران بازگشته و در جريان طلاق خواهرش از همسرش «فرهاد» با عشق ديرين خود «ريحانه» روبهرو ميشود. اميرحسين درگير كارخانهاي ورشكسته است كه ميخواهد آن را احيا كند و ريحانه در شركت وارداتي و رقيب آن كارخانه، سردمدار تكتازياش بر تارك بازار است. حالا اين دو عاشق، رقيب يكديگر شدهاند تا يكي ديگري را شكست بدهد و... ."